جوان نیوز: داستان غریبی است حکایت کسی که کودکیاش را در طفولیت گم میکند و تا واپسین روزهای عمر به دنبالش میگردد. غریب است که او درجستجوی پارهای از وجودش است که خود مجبور شده پنهانش کند.دوگانگی عجیبی است. انسان درجستجوی کودکی ازدست رفتهاش است و در همان حال آن را نمیپذیرد، از آن بیزار است و در فراموشی رهایش میکند زیرا دراعماق وجود خود میداند که کودکیاش یادآور درد و رنج است؛ بجای مهر و توجه و مراقبت، از سرمای بیمهری و شماتت و آزار به خود لرزیده و دستان کوچکش که به تمنای مهربانی مادر و پدر به سمت آنها دراز شده بود، با بیمهری پس زده شده است.او را کودن و دست و پا چلفتی، زشت و بیقواره، دراز یا کوتوله، تنبل و درس نخوان خطاب کردند و او را واداشتند تا با ذهن کودکانه خود بپذیرد که بد است و ناکافی و گناه هرآنچه که بر او می رود به گردن خودش است و سزاوار بیش از آن نیست.
